موذن های بد صدا را بر مناره نفرستید
گفتگونیوز: می گویند دفاع بد از یک حقیقت، خطرناک تر از حمله کردن خوب به آن است و یا به عبارت دقیق تر اگر می خواهید حقیقتی را خراب کنید، خوب به آن حمله نکنید، بد از آن دفاع کنید. واقعیت این است هر زمان تصمیم گرفتید کسی را نسبت به چیزی منزجر کنید؛ هر بار خواستید شخصیت محبوبی را منفور کنید؛ هر زمان خواستید کالایی را از سکه بیاندازید یا هر زمان خواستید جماعتی را در افکار عمومی بی اعتبار کنید از آن بد دفاع کنید. بد دفاع کردن می تواند شما را به مقصودتان برساند.
وقتی می بینید فردی با چهره ای که اصطلاحا به آن حزب اللهی می گویند، با ته ریش و پیراهن روی شلوار و تسبیح به دست در مسیر حرکت یکی از بانوان سیاستمدار راه می افتد و او را با الفاظ رکیک خطاب قرار می دهد، یا وقتی می بینید کسی که خود را پیرغلام اباعبدالله می نامد بر منبر به مخالفان سیاسی اش دشنام می دهد؛ وقتی دختری در قامت یک مجری در تلویزیون روی به مخاطب این رسانه می گوید اگر این سبک زندگی را نمی پسندید جمع کنید و از این مملکت بروید و یا وقتی می بینید بانویی که خود را حزب اللهی می نامد در همان رسانه می آید و روی به همان مخاطب می گوید این مملکت مال حزب اللهی هاست … اینها مصداق همان بد دفاع کردن از ارزشهایی است که می خواهید آنها را از سکه بیاندازید؛ یا عامدا مرتکب این خطا می شوید یا سهوا؛ در هردو حال نتیجه اش منزجر کردن افکار عمومی از جریانی است که سنگ آن را به سینه می زنید.
به کار گرفتن واژه های نادرست و نابجا توسط برخی مدافعان اصول انقلاب نه تنها سودی ندارد بلکه منجر به لطمه دیدن اصول نیز خواهد شد. متاسفانه آفت بد دفاع کردن از یک ارزش در صدا و سیما نهادینه شده است و گویی جریانی عامدا می خواهد هر آنچه نزد ملت به عنوان ارزش شناخته می شود از سکه بیاندازد.
باید به متولیان و متصدیان سازمان عریض و طویل صدا و سیما این نکته را گوشزد کرد که اگر می خواهید مردم از آنچه به آن اصول می گویید دور شوند همین روش را ادامه دهید. چهره های دور از ملت و محدود در حصار و حلقه های تنگ نظر را هر روز و هر ساعت در برنامه ها بیاورید و به آنها تریبون دهید تا هر روز به جای “یدخلون فی دین الله افواجا” شاهد یخرجون عن دین الله افواجا باشید. یا به تعبیری مناره ها را در اختیار موذن های بد صدا قرار دهید تا مردم را با صدای گوشخراششان از اقامه جماعت دور کنید. بسم الله
بد نیست برخی مدعیان روایت زیر را که وبسایت رهبر انقلاب منتشر شده بخوانند تا شاید در هنگام حرف زدن یا انجام عملی به نتیجه رفتار و کردار و گفتار خود فکر کنند؛
مبادا ما آن مؤذن بدصدا باشیم
در شهری که هم مسلمانها و هم مسیحیها زندگی میکردند، مؤذن بدصدایی وارد محلهی مسلمانها شد و چند وعده اذان گفت. روزی یک مرد نصرانی از محلهی خود به محلهی مسلمانها آمد و سراغ مؤذن را گرفت؛ او را راهنمایی کردند، تا بالاخره مؤذن را پیدا کرد و بعد از دیدنش تشکر فراوانی از او کرد! مؤذن گفت: چرا از من تشکر میکنی؟ مرد نصرانی پاسخ داد: تو حق بزرگی بر گردن من داری که هیچکس ندارد؛ زیرا من دختر جوانی در خانه دارم که مدتی است محبت اسلام به دلش افتاده است و تمایل به مسلمانی دارد. هر کار میکردم، به کلیسا نمیآمد و در مراسم ما شرکت نمیکرد و به عقاید ما بیاعتنا بود. ما در کار این دختر، عاجز و درمانده شده بودیم. دو، سه روز پیش که تو اذان گفتی و این دختر صدایت را شنید، گفت: این صدای کریه از کجاست!؟ گفتم: اذان مسلمانهاست. از آن لحظه بود که ما راحت شدیم و بکلی محبت اسلام از دل این دختر رفت و در حال حاضر مثل زمان عادی گذشته، به زندگی خود مشغول است و در کلیسا حاضر میشود و مراسم را انجام میدهد! بنابراین، تو بودی که دختر ما را به ما برگرداندی!
بارها به خود و دوستانم گفتهام که مبادا ما آن مؤذن بدصدا باشیم که عشق به اسلام را در دلها فرو بنشانیم و استفهام عظیمی را که در دنیا برای شناخت اسلام به وجود آمده است، با پاسخ منکر و زشتی پاسخ دهیم.